سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یادداشت ثابت - چهارشنبه 92 بهمن 3 :: 9:15 صبح ::  نویسنده : karim Hemmati

شخصیت شناسی آدم های خوش سر و زبان

آدم های خوش معاشرت گرچه بطور عمومی در ویژگی هایی مشترکند و مجموعه ای از صفات، کم و بیش در هر کدامشان دیده می شود، با اینحال انواع و اقسام مختلفی دارند.

بعضی ها مونولوگ های طولانی دارند و بعضی ها بیشتر بدون توپ و در فضاهای خالی کار می کنند. عده ای به بازی زیر پوستی علاقه دارند و گروهی نقش آفرینی «اُوِر اَکت» را ترجیح می دهند.

اینجا ما سعی کرده ایم براساس نمونه های عینی دور و برمان، «شصمع های محافل» دوستانه یا خانوادگی را به چند گونه کلی و اصلی تقسیم کنیم.

بدیهی است که دسته بندی این افراد به طور علمی و دقیق به این راحتی میسر نیست و ممکن است افراد مختلف، ویژگی هایی از هر گروه را با دُزهای گوناگون در خود داشته باشند.

پرشورها
ژانری استثنایی که گرچه با نُت سفید [سکوت] مطلقا آشنایی ندارند و لبشان لحظه ای از جنبیدن نمی ایستد، باز چهره جذاب هر جمعی محسوب می شوند. حرف زدنشان به متن Wordای می ماند که بدون Space تایپ شده باشد. مخاطب را طوری به رگبار کلمات می بندند که سرعت ادای واژگانشان از سرعت پروسس ذهنی او برای درک مفهوم آنها بیشتر است؛ به این ترتیب همیشه باید خوشه چین صحبت هایشان باشید اما به فهم هر قسمتش که برسید، باز هم بُرد کرده اید.

موقع خوردن چای و میوه سراغ حنجره زااسشان می روند. ذهنشان مدام مشغولیات دارد و هر نفَسی، از این سوی عالم به آن سویش می رود. اگر یک واژه خاص را ده بار بهشان بگویید، هر دفعه بسته خاص و متفاوتی از قبلی را به یاد می آورند. از «شلغم» به «شُغلم» می رسند و از «آرسنال» به «بارسلون». اگر فرصت کنید و لابلای نفس کشیدن هایشان حرفی از «پاستیل» به میان آورید، اول سراغ زندان «باستیل» می روند و بعد سری به «پاستا»ی مرغ می زنند. از پاستا به «روی کاستا» پر می کشند، بعد به «کاستاریکا»، بعد پنیر کاستارد! ... همه اینها در کسری از ثانیه در ذهنشان می گذرد و نتیجه اش می شود اینکه وقتی زبان باز می کنند، می بینی در جواب حرف تو از پاستیل، دارند درباره هیکل آشنایی حرف می زنند که به نظرشان «شبیه گونی برنج صادقاتی است؛ شیک و با کلاس اما استوانه ای» از ما می شنوید، هیچ وقت ریسک طعنه زدن و متلکانداختن به پرشورها را به جان نخرید. از شوخی کسی ناراحت نمی شوند اما استاد بدل کردن تهدید به فرصت در حداقل زمان ممکن اندو تا بفهمید از کجا خورده اید، می بینید خودتان سوژه خنده جمع شده اید.

فرمالیست ها
نمونه بارز غلبه «فرم بر محتوا». اگر شوخی ها و خاطره هایشان را عین به عین به خاطر بسپارید و سعی کنید جایی دوباره آن را از زبان خودتان برای جمعی تعریف کنید، قبل از واکنش اعتراضی ملت، شخصا به پوچی کارتان پی خواهید برد. بعد ممکن است از خود بپرسید: «پس چرا وقتی فلانی داشت تعریف می کرد، از خنده اشک جمع شد توی چشمامون؟»

پاسخش به همان عبارت نخست برمی گردد. فرمالیست ها انبانی از شوخی های لوس و بی مزه و حتی تکراری و جوک های اداری کپک زده تاریخ مصرف گذشته اند که با نفس جادویی شان، به آنها جان تازه ای می بخشند. توان خود در غنی سازی خاطره را باور کرده اند، به نتیجه کارشان ایمان دارند و لذا با آرامش و اعتماد به نفس ماجرایشان را تعریف می کنند.

گاهی لبخند مخفی و ملیحی هم به عنوان چاشنی به صحبت هایشان می افزایند. چندان اهل ادا درآوردن و تقلید صدا نیستند، هر چند بعضی کنش ها را به صورت محدود بازسازی می کنند. فرمالیست ها هیچ وقت به ماجرایی که تعریف می کنند نمی خندند و در پایان کار وقتی ملت کف زمین دراز شده اند، پیروزمندانه و خونسرد به حاصل دستنرج خویش می نگرند و قوایشان را برای حمله بعدی تجدید می کنند.

خاموشان هنرنمای
همان اول های «یک بوس کوچولو»ی فرمان آرا، سعدی (کیانیان) به شبلی (مشایخی) می گوید: «سراغ جوونا برا کمیت میرن، پیش ما برا کیفیت میان». شما هم اگر طالب کیفیت اید، این ژانر را از نظر دور ندارید. ظاهرا در هر مجلس و محفلی، زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم اند اما در واقع مثل جغد دارند به همه چیز و همه کس توجه می کنند و از جزء جزء فضا در ذهنشان اسکن می گیرند. منتظر پاس گلی هستند تا با یک شوخی کوتاه، چگال و هوشمندانه، توپ را زیر تاق بچسبانند و جمع را از خنده بترکانند.

هر جمله و نکته این دسته از افراد، در واقع کوه یخی است که شما فقط 10 درصد بالای آبش را می بینید، حال آنکه حجم اصلی آن پایین ها قایم شده است. به قول شاعر، «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» به خاطر MP3 بودن شوخی های این ژانر، معمولا بعد از گفته شدنشان همهمه «چی گفت؟ چی شد؟ منظورش چی بود؟» را زیاد توی جمع می شنویدو کمی بعد عده ای را می بینید که برای آنهایی که هنوز شیرفهم نشده اند، مساله را توضیح می دهند. خاموشان هنرنمای اغلب به خاطر کُندی ذاتی و اسلوموشن بودن، آدم های حاضر جوابی نیستند و بلافاصله از پس شوخی دیگران برنمی آیند اما اگر بهشان فرصت کافی داده شود، شاید بعد از نیم ساعت چیزی در جوابتان بگویند که کُت تان را بردارید و مجلس را وسط قهقه های جمع ترک کنید.

روشنفکرها
آدم های این ژانر مبتلا به عارضه «بیش فعالی وودی آلنِ درون» هستند، یا لااقل سعی شان را می کنند که دچار این عارضه به نظر برسند. به خاطر تیریپ انتلکتی که در وجودشان جاری است، شاید خیلی ها با فضایشان ارتباط نگیرند و حتی از آنها خوششان نیاید اما به هر حال بین مخاطبان خاص خود محبوب القلوب اند (اصولا خودشان هم با این «مخاطب خاص» بیشتر حال می کنند). همیشه شمرده، با کلاس، و تا حدی نیناش حرف می زنند؛ جوری که شاید فکر کنید دارند مقابل دوربین تلویزیون برنامه اجرا می کنند.

در شوخی ها و روایت هایشان، ارجاعات فرامتنی به فیلم ها و داستان ها و شخصیت های هنری و تاریخی زیاد دیده می شودو به همین خاطر فهمیدنشان نیاز به گذراندن پیش نیازهایی دارد. با اینحال اگر پایش بیفتد، از اینکه سراغ فرهنگ کوچه بروند هم ابایی ندارند و در برابر طعنه و متلک دیگران، به «بی ادبِ بی نزاکت» و «یه یه یه» و «آینه فولادی جلوت» بسنده نمی کنند. در واقع هر لحظه برای تغییر فاز آماده اند. فرم کانسپچوآل کارکترشان باعث می شود در محافلی که قهوهس رو می کنند و موخیتوی مجاز می خورند و بوی پیپ و توتون سیگار پیچستون در آنها طنین انداز است، بیشتر به چشم بیایند.

تقلیدگرها
بازیگران خوش قریحه ای هستند که استعداد خاصی در توصیف جزئیات فضا و پردازش خاطره ندارند. آنچه آنها را برای جمع جذاب می کند، مهارتشان در تقلید لهجه های مختلف یا در آوردن ادای اشخاص معروف عام و خاص است.

تقلیدگردها بداهه پردازانی بدون متناند و به همین خاطر، همیشه این تهدید را بیخ گوششان احساس می کنند که ستاره بختشان غروب کند و از جایی دیگر جذابیتی برای حاضران نداشته باشند. همین باعث می شود که به هر دستاویزی چنگ بزنند و گاه حتی برای گرم نگه داشتن بازارشان، به بی اخلاقی یا شوخی های بی پروا و رکیک اما لوس و بی مزه هم روی بیاورند. فرق آنها با فرمالیست ها در این است که گروه دوم سراغ محتواهای تکراری می روند و با رنگ کردنشان، کلاغ را جای قناری به شما قالب می کنند اما شوخی های تقلیدی ها اساسا فاقد محتوا هستند. اگر هم بخواهید سر به سرشان بگذارید یا بهز بان شوخی و طعنه، اعتراضی بهشان بکنید، شاید به سرعت لحن و حالت حرف زدنتان را تقلید کنند و جماعت را به خنده بیندازند.

لذت بردن از این ژانر، خیلی بستگی به اعتماد به نفس مجریانش دارد. برای تقلیدی هایی که به طور حاد دچار این عارضه اندو از اعتماد به نفس رنج می برند، ثواب این است که در اسرع وقت به بهانه ای جمع را ترک کنید و پی کار خودتان بروید.

شخصیت شناسی آدم های خوش سر و زبان

ویژگی های عمومی «بگو بخندیم» ها چیست؟


اندر فواید ویتامین ث
لیمو شیرین ها چه خصوصیاتی دارند؟ چگونه می توان به یک آبلیموی شیرین تگری تبدیل شدو به تلخی نزد و کام دیگران را زهرمار نکرد؟ واقعیت امر این است که متاسفانه حائز فاکتورهای «لیمو شیرین» شدن، خیلی موضوع اکتسابی و در دسترسی نیست. در یک کلام و با الهام از جمله قصار یکی از رفقا، می توان قانونی کلی و بی رحمانه با این مضمون ساطع کرد که «لیمو شیرین بودنی است، نه شدنی». همه آن انسان های بامزه و شیرین زبانی که می توانند ظرف مدت چند دقیقه مدیریت یک مجلس خودمانی راتدر دست بگیرند و ساعت ها در کانون توجه باقی بمانند و دیگران را بخندانند واجد یکسری ویژگی های ذاتی هستند. همین هایی که در پی می خوانید.

اعتماد به نفس
اولین و مهمترین ویژگی آنهاست. از نان شب هم برایشان واجب تر است. البته به میزان کافی و متعادل داشتن اعتماد به نفس به اندازه، شما را به عرش می برد و لبریز بودن از اعتماد به نفس کاذب شما را به شدت بر فرش می کوبد.

طنازها نسبت به بامزه بودن خودشان اشراف کامل و آن را از ته قلب باور دارند. همین موضوع باعث جذابیت بیشتر در نظر مخاطب می شود. اول باید خودتان را باور کنید تا دیگران هم شما را باور کنند. آنها بدون خجالت و خوباختگی هدایت جمع را در دست می گیرند و آن را هوشمندانه مدیریت می کنند؛ بدون ترس و واهمه از عکس العمل دیگران و قضاوت آنها در مورد میزان نمک و شکر موجود در گفتار و رفتارشان. گرفتن یکی دو بازخورد ناامیدکننده و خنده های کم رنگ به هیچ عنوان یک سخن ور طناز را از میدان به در نمی کند. آنها مرد میدان های سخت و بحرانی هستند.

ذهن پویا
سرچشمه حاضرجوابی است و زیر شاخه هوش. آنها باهوشند، حضور ذهن دارند، به شدتس ریع الانتقال هستند و می توانند هر تکی را با یک پاتک سنگین پاسخ بدهند. از هر موضوعی که در لحظه نازل شود، سوژه ای جذاب می سازند و به شکل بداهه آن را روانه قلوب مخاطبین می کنند. مثلا کافی است یک فرد جدید به جمع حضار بپیوندد؛ قهرمان داستان ما بلافاصله این فرصت طلایی را مغتنم می شمارد و با رعایت انصاف، لحظه ورودِ با تاخیر این تازه وارد را – که می توانست به پاره کردن رشته کلام منجر شود – به نقطه عطفی تازه مبدل می سازد. تعلل و تاخیر در پاسخ دادن و باز کردن بابی جدید در عالم مسخرگی جایز نیست و می تواندب لایی بر سر سخن ور بیاورد که علی دایی بر سر پرویز مظلومی نیاورده بود.

به روز بودن
این یکی از آن فوت های کوزه گری اساسی است. آنها کاملا آپ دیت هستند. نه تنها در جریان جدیدترین شوخی ها و حکایت ها و اس ام اس های بامزه روز قرار دارند که به مسائل جدی روی داده در اطراف و اکناف نیز اشراف دارند و هیچ سوژه مادر مرده ای از زیر دستشان سالم در نمی رود. مثلا می توانند با اندوه درباب درگذشت غم انگیز نلسون ماندلا حرفی بزنند و در چرخشی هوشمندانه، سقلمه ای هم روانه ملکه انگلستان و کمپین حذف سه صفر از سن نامبرده نمایند. اطلاع از شوخی های جدید و پست مدرنی مثل «هیچ وقت گول ظاهر کسی را نخورید؛ یک نفر گول ظاهر مرا خورد و من الان گول ظاهر ندارم» خیلی بهتر از نمونه های یخ و از مد افتاده ای مانند «یک روز دوتا چینی به هم خوردند و شکستند» جواب می دهد.

اجرای درست
داشتن حس طنز و پر بودن از شوخی ها و ایده های ناب شرط لازم است ولی کافی نیست. مطابق گفته های استاد مسعود فراستی، محتوای بدون فرم به درد لای جرز هم نمی خورد. شوخی خوب 50 درصد قضیه است و اجرای مناسب آن در یک قالب درست، بیش از 50 درصد قضیه! یک سخن ور طناز علاوه بر شوخ بودن، شومن خوبی هم هست، می داند چه نوع شوخی را باید در چه قالبی و چگونه به خورد دیگران بدهدکه سوژه تلف نشود.

ادب
در باب لزوم وجودی ا فقدان ادب آدم ها در سال های اخیر به اندازه کافی شنیده ایم و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده ایم. دیگر حتی «فرانچی» و وردست های دوقلویش در مدرسه «والت» هم فهمیده اند که طنازی با لودگی و بی ادبی توفیر دارد. یک طناز متبحر مانند یک بندباز ماهر باید جوری تعادل خودش را روی این لبه باریک و خطیر حفظ کند که یک وقت به صورت «لنگ افلاک» وارد وادی بی ادبی نشود.
می توان تند و تیز حرف زد و همه را از لحاط سوژه کردن مورد عنایت قرار داد اما با رعایت انصاف و ادب. طنازان زبده گوله های نمک خود را به همه سمت پرتاب می کنند ولی مواظبند نمک ها داخل چشم و چال (!) دیگران نرود و روی زخم هایشان نپاشد.

ظرفیت
داشتن آن، همرده داشتن اعتماد به نفس ضروری است. نمی توان به زمین و زمان بند کرد و در عین حال بی ظرفیت بود. فقدان ظرفیت در وجود یک آدم طناز، از فقدان بهرام شفیع در «ورزش و مردم» هم بدتر است. به طور کلی، این دو ویژگی یک روح اند در دو بدن. ویژگی مهم در وجود آدم های بامزه، داشتن آمادگی برای مواجه شدن با هر نوع برخورد و ری اکشن است و ویژگی مهمتر، نحوه مدیریت کردن این برخوردها. در یک کلام آنها می توانند تهدیدها را به فرصت بدل کنند و از خطرات، خاطرات بسازند.




موضوع مطلب :



تب کده
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 177311